Friday, January 21, 2011

شهرزاد سپانلو و اجرای یک کنسرت هنری در گالری سیحون لس آنجلس

سایت صدای آمریکا راجب کنسرت اخیر شهرزاد سپانلو مطالب زیبایی نوشته بود که در اینجا میذارم بزودی عکسهای اجرای زیبای شهرزاد سپانلو در اینجا گذاشته میشه در پست بعدی کامنتها رو باز میکنم ولی برای این پست نه ممنون از ایمیلهاتون که به من دادید و پیگیر آپدیت شدن سایت شدین یه چند وقتی سرم شلوغ بود ولی از امروز مثل قبلها سعی میشه سایت بیشتر به روز باشه
با تشکر علی یزدانی جو

هنرمندان شناخته شده در سطح بین المللی از جمله «استینگ» Sting و «پرینس» Prince از چند سال پیش در موزه ها، گالری های هنرهای تجسمی، سالن های کوچک تئاتر و تالارهای خصوصی هتل های معروف جهان دست به اجرای برنامه هایی برای جمعیت های کوچک تری از طرفداران خود زده اند. چرا که بسیاری از هواداران آن ها حاضرند با پرداخت بهای بلیت های گرانقیمت (تک بلیت های برنامه پرینس در یکی از هتل های لس آنجلس اخیرا بالغ بر ٦ هزار دلار بوده است) در یک حال وهوای صمیمانه تر وخصوصی تر به موسیقی هنرمندان مورد علاقه خود گوش دهند.

گالری سیحون لس آنجلس هم به عنوان یک مرکز فرهنگی از چندی پیش محل اجرای اوپراهای کوچک، امضای کتاب هنرمندان سرشناس، نمایش فیلم های مستند و اجرای برنامه هایی برای قدردانی از دست اندرکاران ایرانی هنرهای هفت گانه بوده است.

مریم سیحون مدیر گالری سیحون لس آنجلس می گوید این روزها کنسرت های خصوصی در اماکن کوچکتر و حتی به شکل کنسرت های خانگی رواج زیادی پیدا کرده است :«مردم دوست دارند در کنار کنسرت های بزرگ تر درتالارهای چند هزار نفری در یک محیط کوچک تربا این هنرمندان آشنا شوند و با کارهای آن ها رابطه ایجاد کنند. بنا براین یک گالری هنری می تواند برای این کار بسیار مناسب باشد به همین دلیل هم ما این برنامه را ترتیب دادیم و خوشبختانه مردم هم بسیار استقبال کردند.»

شهرزاد سپانلو که در یک خانواده هنری از مادری نمایشنامه نویس، شاعر و منتقد ادبی (پرتو نوری علا) و پدری شاعر(محمد علی سپانلو) متولد شده است از بیش از ده سال پیش روند تازه ای را درکار خوانندگی خود آغاز کرده است. روندی که او را از موسیقی که در آغاز کار با گروه دخترانه «سیلوئت» شروع کرد جدا می سازد. این به هیچوجه به این معنی نیست که کار این گروه و یا تلاش های دست اندرکاران موفق و قدیمی موسیقی پاپ در لس آنجلس وافرادی چون شهبال شب پره که راهگشای حرفه خوانندگی برای جوانان نسل بعد از خود بوده را باید نادیده گرفت.

شهرزاد در مورد روزهای آغاز کار خوانندگی می گوید: «خوب من پیش از سیلوئت به زبان انگلیسی در برنامه های هنری و آموزشی آواز می خواندم اما کارخواندن به زبان فارسی را با این گروه شروع کردم.»

به جرات می توان گفت که گروه «سیلوئت» که پس از سه سال فروپاشید زمینه ای بود برای پیدایش گروه های دخترانه ایرانی بعدی که امروزه شکل تحول یافته آن را می توان در گروه «آبجیز» ساکن کشورسوئد جستجو و مشاهده کرد.

سیلوئت در مدتی کوتاه از معروفیت چشمگیری برخوردار شد اما شهرزاد که نخستین عضو گروه سیلوئت بود که تصمیم گرفت خارج از گروه به کار «سولو» یا تکخوانی بپردازد به دنبال راه دیگری بود:« آدم وقتی توی لس آنجلس زندگی می کند و دوربرش بیشتر فقط یک نوع کار انجام می دهند این روی آدم تاثیر می گذارد.اما سبک کار وموسیقی سیلوئت آن چیزی که من دنبالش بودم نبود.»

شهرزاد سپانلو می گوید:« حقیقت این است که بعد از فروپاشی گروه سیلوئت خودم را برای چند سالی گم کرده بودم .دلم می خواست کاری که دوست داشتم را با سلیقه خاص خودم انجام بدهم و به صورتی که با آن احساس راحتی می کنم. اما درعین حال دلم می خواست مردم هم این کارهای مرا دوست داشته باشندو از آن استقبال کنند و خوب این تقریبا غیر ممکن بود.»

همکاری با فرزین فرهادی – آهنگساز و نوازنده ساکسفون ساکن لس آنجلس که از همان زمان سیلوئت آغاز شده بود با خواندن ترانه «بلوار میرداد» با شعری از محمد علی سپانلودر یک آلبوم تازه تکنفره به نام «قصه ما» جهت دیگری به زندگی هنری شهرزاد سپانلو داد و این خواننده با این آلبوم توانست مسیر تازه ای را که در آن قدم گذاشته بود مشخص کند.

شهرزاد سپانلو در این دوره از زندگی حرفه ای خود در اغلب ترانه هایش از اشعار پدر و مادرش استفاده کرده است:«انتخاب این شعرها مثل انتخاب اشعار شاعرهای دیگه به این دلیل بود که من با معنای پشت این شعرها ارتباط ذهنی و عاطفی بیشتری احساس می کردم و می توانستم عمیقا آن ها را درک کنم. تم اجتماعی شعرهای پدرم را دوست دارم و با آن احساس نزدیکی می کنم وعلاقه زیادی به حال و هوای عاطفی شعرهای مادرم دارم.»

در ماه ها و هفته های گذشته به خصوص دردورانی که با فرارسیدن تعطیلات عید کریسمس و سال نوی مسیحی بازار کنسرت های «لاس وگاس» گرم است از «شهرزاد سپانلو» هم دعوت به همکاری شد اما او این دعوت ها را نپذیرفت:«نمی دانم. شاید واقعا نمی توانم با این نوع کارها آن رابطه لازم را برقرار کنم.»

اما وقتی شهرزاد برای اولین بار با مریم سیحون درباره اجرای یک برنامه کاملا هنری در گالری صحبت کرد احساس کرد فضایی را که به دنبالش بوده است بالاخره پیدا کرده است:« این محل به من این احساس را داد که دارم یک کار فرهنگی می کنم و احساس کردم می توانم با پشتیبانی این مرکز فرهنگی و درحضور تماشاگرانی که صرفا برای حمایت از یک کار هنری به این محل می آیند کاری که کمی متفاوت و بیشتر«جازی» است را به همان شیوه ای که خودم می پسندم انجام بدهم واجرای زنده این کارها را درمقابل تماشاگرانی که آمادگی آن را دارند تجربه کنم.»

شهرزاد می گوید:«هنرمندان بزرگی مثل «استینگ» هم کارهایی شبیه به این کرده اند. «ابی» خواننده معروف یک بار به من گفته بود که خواندن برای هزاران نفر هیچوقت لذتی را که از خواندن در جاهای کوچک تردارد برای او نداشته است. انرژی مردم خیلی مثبت بود وآن ها واقعا از این کار استقبال کردند.»

شهرزاد در برنامه «شبی با شهرزاد سپانلو با معرفی یک آلبوم» یک بار دیگر با گروه چهارنفره خود همکاری داشت و در این برنامه آهنگ هایی از آلبوم تازه خود «یک روز» را اجرا کرد و دستچینی از آلبوم ها وترانه های قدیمی تر اجتماعی و عاشقانه از جمله «دریایی» فروغ فرخزاد که یکی از آهنگ های مورد علاقه خود شهرزاد به شمار می رود. شهرزاد می گوید:« این روزها در اغلب برنامه هایی که اجرا می کنم می بینم خوشبختانه کسانی که فکر نمی کردند از این نوع موزیک خوششان بیاید می نشیینند و گوش می دهند. من فکر می کنم اغلب مردم این نوع موسیقی را واقعا دوست دارند. فقط فرصت های زیادی دست نمی دهد که با آن خو بگیرند و آن را بیشتر بشنوند.»

با موفقیت این اجرای هنری تازه شهرزاد سپانلو توانسته است کاری را که دوست دارد به همان شیوه ای که همیشه آرزوی آن را داشته است ارائه دهد :«با این کار احساس راحتی می کنم. کاری است که با روحیه و وضعیت خانوادگی من بیشتر جوردرمی آید

Monday, January 10, 2011

Shahrzad Sepanlou - Khaterat (Recollections) w/Lyrics



لطفا چشماتونو ببندین و به این موزیک زیبا گوش کنید.

چشمارو می بندم می بندم خسته از رویت این روشنی مصنوعی
خسته از وزن نگاهی که به شب می ماند
گوش هارو می بندم می بندم
خسته از ناله ی خونین فصول خسته از بازی باران که به تب می ماند
کاش خواب میدیدم خواب خاطراتم را عکس محوی که به من می خندد
دلنشین صبح سپیدی که به هنگام طلوع داغیه عشق به خود میبند
چشمارو می بندم می بندم گوش هارو می بندم می بندم
امشب شب من تصویری از سراب است هر لحظه ی آب خالی تر از حباب است
دل شیدایی من سرگشته چون برگ خزان
داغی خاطرها خاکستر سرد زمان
ای کاش سقف من آبی کهکشان بود
آزادی من بهاری بی زمان بود
ای کاش
چشمارو می بندم می بندم
خسته از رویت این روشنی مصنوعی
خسته از وزن نگاهی که به شب می ماند
با تشکر علی یزدانی جو